جدول جو
جدول جو

معنی دغل کاری - جستجوی لغت در جدول جو

دغل کاری
حیله گری، مکاری، دغلی
تصویری از دغل کاری
تصویر دغل کاری
فرهنگ فارسی عمید
دغل کاری
تقلب
تصویری از دغل کاری
تصویر دغل کاری
فرهنگ واژه فارسی سره
دغل کاری
تقلب، حقه بازی، قلاشی
متضاد: درستکاری
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دغل کار
تصویر دغل کار
مکار، حیله گر، کسی که چیزی را برای گمراه ساختن خریدار تغییر صورت بدهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصل کاری
تصویر اصل کاری
اصل کار، اصلی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلط کاری
تصویر غلط کاری
خطاکاری، کار غلط کردن، برای مثال بترس از غلط کاری روزگار / که چون ما بسی را غلط کرد کار (نظامی۵ - ۸۳۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست کاری
تصویر دست کاری
دست بردن در چیزی، کنایه از تغییر دادن و مرمت کردن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
در تداول عامه به معنی تجزیۀ طلا از خاک و چیزهای دیگر بکار میرود
لغت نامه دهخدا
(غَ لَ)
در مغلطه انداختن. (آنندراج). فریبندگی. حیله سازی و رنگ آمیزی. (ناظم الاطباء) :
بترس از غلطکاری روزگار
که چون ما بسی را غلط کرد کار.
نظامی (از بهار عجم) (آنندراج).
با من آن یار فارغ از یاری
یا غلط کرد یا غلطکاری.
نظامی.
مرا کار با نغز گفتاری است
همه کار من خود غلطکاری است.
نظامی.
غلطکاری این خیالات نغز
برآورد جوش دلم را به مغز.
نظامی.
، کار غلط کردن. اشتباه کردن. ناراست پیمودن. خطاکاری. نادرستی
لغت نامه دهخدا
(رَهْ زَ دَ / دِ)
دغل دارنده. دارندۀ دغل. ناسره دار. که سیم یا زر تقلبی دارد، توسعاً، مکار و فریبنده: این رافضیان همه دغل دارانند. (کتاب النقض ص 428)
لغت نامه دهخدا
(دَ غَ دَ)
صاحب برهان قاطع این ضبط را آورده است و گوید کنایه از عیب جوی و عیب گوی و منافق است، اما ظاهراًاین ضبط مصحف دغل درای باشد. رجوع به دغل درای شود
لغت نامه دهخدا
(دَ لَ / لِ)
در اصطلاح عامیانه، پرداختن به کارهای پست و کم درآمد. فروختن خوراکیهاو تنقلات ارزان و خوارمایه، مانند لبوفروشی، آب آلوفروشی آب زرشک فروشی و غیره. (از فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا
(رَهْ نَ رَ تَ / تِ)
عیب گوی. (آنندراج) ، منافق. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(اَ لِ)
در تداول عامه، عمده. مهم. اساس.
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دل کور بودن. سیاه دلی. بی بصیرتی. کوردلی:
ز دل کوری به کار دل فروماند
در آن محنت چو خر در گل فروماند.
نظامی.
رجوع به دل کور شود
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نقش و نگار. گل و بوته که بالای جامه و دیوار و مانند آن نمایند. (آنندراج) :
در نگارندگی و گل کاری
وحی صنعت مراست پنداری.
نظامی.
، گل کاشتن. عمل گل کار
لغت نامه دهخدا
(دَغَ)
حیله باز و مکار. دغلباز:
زآنکه این مشتی دغل کار سیه دل، تا نه دیر
همچو بید پوده می ریزند درتحت التراب.
عطار
لغت نامه دهخدا
(دَ غَ)
حالت و چگونگی و عمل دغل دار. رجوع به دغل دار شود، عیب جویی. عیب گویی. (ناظم الاطباء). ظاهراً مصحف دغل درای و دغل درایی است، نفاق. (ناظم الاطباء). دورویی
لغت نامه دهخدا
تصویری از غال کاری
تصویر غال کاری
تجزیه طلا از خاک و چیزهای دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد کاری
تصویر داد کاری
عدالت ورزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصل کاری
تصویر اصل کاری
قسمت عمده کار بخش مهم امر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغلکاری
تصویر دغلکاری
گمراهاندن دغا کاری سر خریدار را شیره مالاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغلداری
تصویر دغلداری
آک گویی آک جویی (آک عیب)، دو روی
فرهنگ لغت هوشیار
عمل و شغل گل کار. عمل و شغل گل کار کاشتن و عمل آوردن و تربیت گلهای مختلف زینتی در باغ و باغچه و گلدان، گل و بوته که روی پارچه دیوار و مانند آن ایجاد کنند نقش و نگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغل داری
تصویر دغل داری
نفاق دورویی، عیب جویی عیب گویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
حیله گر، مکار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلط کاری
تصویر غلط کاری
حیله سازی، رنگ آمیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گل کاری
تصویر گل کاری
عمل یا فرایند کاشتن و پرورش گل، جایی که در آن گل کاشته اند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
Smarmy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
липкий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
schmiere
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
слизький
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
maślany
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
油腻的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دغلکار
تصویر دغلکار
meloso
دیکشنری فارسی به پرتغالی